استاد منيژه باختري

گفت و گو كننده: منوچهر فراديس

منیژه باختری (شهرنوش آذر) در 1350 خورشیدی، در شهر کابل زاده  شده. آموزش ابتدایی را در دبيرستان ملالی تمام کرده و آموزش عالی را در دانشکده روزنامه نگاری دانشگاه کابل، به گفته خودش دوره فوق لیسانس را نیز در همین دانشگاه، در رشته ادبیات کلاسیک تمام کرده. از سال 81 خورشیدی بدين سو در دانشگاه کابل آموزگار در رشته روزنامه نگاری بوده و است. در کارنامه ی ادبی شان سردبیری  فصل نامه پرنیان نیز درج است، فصلنامه پرنیان بی هیچ کدورت و کینه یی یگانه فصلنامه ادبی جدی و مهم در زمينه ادبیات است که در داخل  کشور چاپ می شود.

 با آن که بانو باختری بیشتر در مجامع روزنامه نگاری شناخته شده و دارای جایگاهی خوبي است، اما ما با بانو باختری داستان نویس به گفت و گو نشستیم. در زمستان سال پار، بانو باختری مجموعه ی از داستان های کوتاه ی را به نام "سه پری" چاپ کرد، این مجموعه که توسط بنیاد انتشارات پرنیان به چاپ رسیده، دارای هشت داستان کوتاه مي باشد.  با آن که بانو باختری گله مند است از نادیده گرفتن این مجموعه از طرف نویسنده ها،  اما می شود روی این مجموعه کوچک حساب کرد. چیزی که خیلی ویژه است نگاه و جهانی داستانی باختری روي چهره زنان. بیشتر داستان هاي اين مجموعه روی زنان می چرخد و به زنان و درد های شان می پردازد. شاید مجموعه سه پری تنها دست آورد واقعن ادبی جامعه خودمان باشد که در سال های پسین نوشته شده، بیشتر مجموعه داستان های که در کشور های مهاجر نوشته شده  رنگ و بوی نژادی  و مذهبی دارند، اما مجموعه کم حجم سه پری فارغ از این گرایش ها است و عکس این گونه بیان ها. لازم به یاد آوری است که مجموعه سه پری با آن که در داخل کشور چاپ شده اما به دور از اغلاط املایی است.

 از این ها گذشته، وي بانوی فعال و پرکاری است که در یک ماه بیشتر از چند مقاله در تارنگار خود منتشر می کند. تارنگار ايشان پر طرفدار و پر خواننده، چیزی را که نباید فراموش مان شود اینست که برای او تعهد خود  در برابر زبان پارسی و اندیشه هایش وزارت و مقام نمی شناسد. او همیشه متعهد و مبارز برای زبان پارسی بوده و است. هستند و بودند کسانی که وقتی در ریاست و دیگر مقام ها دولتی  قرار داشتند آقای رییس جمهور را نمادی از دموکراسی و آزادی بیان معرفی می کردند اما همین که از مقام کنار زده شدند آن رییس جمهور شجاع شاه می شود برایشان.  

 در پاسخی پرسشمان که آیا به بخش کردن ادبیات  زنانه و مردانه باور دارند چنین گفتند: در نخشت می خواهم از این مساله شروع کنم که من به بخش بندی  ادبیات زنانه و مردانه باور ندارم. اصلن چیزی به نام ادبیات زنانه و مردانه وجود ندارد، ادبیات، ادبیات است. چه زن ها به او بپردازند چه مرد ها. اساسن این مساله است، اما شما وقتی از مجموعه سه پری صحبت می کنید واقعن قهرمان ها همه اش زن ها هستند، و روی زندگی زن ها بیشتر تمرکز شده این دلیلی دیگری دارد. من فکر می کنم که یک روند دیگری در ادبیات داستانی و سایر رشته های ادبی به وجود آمده که آن نوعی زنانه نویسی و زنانه نگری است. این چیزی جدا از ادبیات زنانه و مردانه است، یعنی زنانه نویسی یک روندی است که شروع شده از قرن 19 و در این پيوند هم زن ها نوشته کرده اند و هم مردها. مثلن شما وقتی اناکارنینای تولستوی را می خوانید این را یک مرد نوشته کرده، اما این چیزی غیر از زنانه نویسی نیست. یا مثلن مادام بواری فلوبر را وقتی می خوانید باز هم یک زنانه نویسی است با آن که یک مرد آن را نوشته است. یا مثلن کتاب  آخری خالد حسینی به نام هزار خورشید تابان را می بیند باز هم یک زنانه نویسی است. پس زنانه نویسی یک روندی است که بیشتر به دشوار هاي زندگی زن ها و احساسات زن ها و درک های زن ها و یا فته های زن ها می پردازد، که آن ها چی برداشت و یافته های از زند گی دارند. بیشتر ادبیات مردانه نویس بوده تاریخ ما تاریخ مذکر بوده و هر گاهی هم که  به زن ها پرداخته شده  از دید مردانه نگاه  شده؛ يعني از دید مرد ها به اين مساله پرداخته شده.

تلاش و خواستی بانو باختری از پرداختن به زن ها این است که دیگر باید خودی زن ها از زن بنویسند و درد ها و یافته های خودشان را به زبان خود بیان کنند نه توسط یک مرد، برای همین هم محوری مرکزی "سه پری" زن ها اند.

در پرسشی دیگر مان که چی شد بانو باختری روزنامه نگار و فعال در امور برابری زن ها به داستان نویسی پرداخت؛ کدام یک از این سه رشته را بیشتر دوست دارد؟ این گونه پاسخ دادند: اگر من بگویم که هر سه چیزی را که شما نام بردید تمام این ها ارتباط دارد به هم. هر بخشی تکمیل کننده ی بخشی دیگری از کاری من است، مثلن اگر من با زندگی زن ها آشنا نمی بودم من فکر کنم 7 سال در دفتر "سی سی ای" در بخش آموزش زن ها کار می کردم در حقیقت این آشنایی بیشتر من شد در مورد زن ها، و این ها کمکی شدند برای من تا واقعیت های عینی را که من درک کرده ام به صورت غیر مستقیم با آرایش های ادبی به شکل داستان بازتاب بدهم، در عین حال خبرنگاری رشته دل خواهی من است و تمامی عمرم را در همین راه صرف کرده ام و آموزش دانشگاهی دارم؛ و خیلی علاقه مند هستم. مساله اصلی این است که من خودم را در روزنامه نگاری خیلی موفق احساس می کنم. بر عکسی این که مثلن من خودم را در ادبیات هیچ گاهی موفق احساس نکردم و هیچ وقت خودم را داستان نویس امروز هم نمی دانم، فقط فکر می کنم که یک گونه دست درازی کردم در ادبیات، اما خبرنگار به جرات می توانم بگویم که هستم، و خیلی هم دوست دارم در رشته خبرنگاری کار کنم. یعنی هر سه این ها را همزمان دوست دارم.

و پرسشی تکراری ما در بخش دادگاه که فایده و مفاد ادبیات داستانی چیست و چرا ما داستان می خوانیم و می نویسم؟ پاسخ بانو باختری این بود: خوب این ارتباط می گیرد به غریزه، روان و عاطفه انسان، انسان تنها موجودی مادی نیست که به غذا خوردن و لباس پوشیدن و غرایز مادی خود ضرورت داشته باشد. انسان به چیز های دیگری ضرورت دارد. همان چیز های که او را متفاوت می سازد از حیوانات و سایر موجودات، و آن احساسش است و اندیشه اش، نظر به همان احساس و اندیشه خود انسان همیشه علاقه مند هنر و ادبیات بوده، علاقه مندی چیز های که از نظر روانی او را ارضا بسازد. در عین حال انسان موجودی زیبا پسند است. همیشه زیبایی را دوست دارد و ادبیات و هنر و تمامی بخش های هنر می تواند حس زیبایی پسندانه انسان را ارضاء بسازد؛ و به گونه به آن نیاز هایش پاسخ بدهد. به این خاطر هست که انسان همیشه بخاطر پر کردن آن خلاء های روانی و آن حسی نوستالیژیک که انسان در دنیا دارد. حسی غربتی که همواره در دنیا می داشته باشد. به آن فلسفه ی که همیشه پیش انسان وجود دارد  که چرا به دنیا آمده و چرا از بین می رود. این همه چه است و بخاطر چه است. چیزی که انسان تا امروز آن را کشف نکرده است. تمامی این ها دلایلی می شود که به ادبیات بپردازد، به هنر بپردازد؛ و به نوعی خود را قناعت بدهد. به این خاطر همیشه جایگاه ادبیات و هنر همیشه در زندگی انسان ملموس و بارز است. اما اگر مشخصن در مورد داستان پردازی صحبت کنیم، من فکر می کنم که داستان ها از روزی که به میان آمده اند بیشترین توجه مردم را در جهان داشتند  و در حقیقت علاقه مندی مخاطبین بوده که برای نویسنده ها این نیرو را بخشیده که آن ها بیشتر و بیشتر به این کار بپردازند. داستان نویس هم حقیقت ها را بیان می کند و هم با این حقیقت ها چیز های از زیبایی هنر را به مردم می دهد. گاهی ما رمان های تاریخی داریم که یک گوشه ی از تاریخ را در آن رمان بررسی می کنیم. مثلن  جنگ و صلح تولستوی یا رمان های دیگری که در آن مسایل تاریخی بررسی می شود. اگر همان مسایل را ما، در خطوط عادی بدون هنر، بخوانیم یعنی تاریخ را بخوانیم به هیچ صورت آن احساسی را که از رمان تاریخی به دست می آوریم از آن به دست نمی آوریم.

از کسانی که در بخش داستان نویسی از او  خیلی آموخته، استاد اعظم رهنورد زریاب است،  داستان نویسی که تا حال یکه و تنها در گستره  داستان نویسی گردن فرازی دارد. اما این که کدام رمان و نویسنده، ایشان را تکان داده و از رمانش خیلی لذت برده، زویا پیرزاد نویسنده رمان "چراغ ها را من خاموش می کنم" است. رمانی که بیشترین تیراژ را داشته اما همانند رمان های عامه پسند نتوانسته که بیشترین نقد و نظر ها را داشته باشد. بانو باختری در داستان نویسی تلاش دارد از تکنیک های جدید داستان نویسی استفاده کند و بیشتر از سبک و  پیروی کردن از مکتبی ادبی،  متوجه تکنیک های جدید در داستان هستند. در مجموع به ادبیات داستانی علاقه مند و یا به گفته خودشان عاشق ادبیات قرن 19 شوروی هستند: پوشکین، داستایوفسکی و ...